من به دیدن نامادری ام رفتم و چند تا هات داگ شلیک کردم تا در یک بعد از ظهر گرم تابستان با هم از یک تابستان گرم لذت ببریم، وقتی او را با بیکینی و پیش بند دیدم و وقتی متوجه سختی من زیر شلوارم شد خیلی گرم است. او روی زانوهایش نشست، خروس مرا کشید و لب هایش را دور کس ناب خارجی او حلقه کرد.