وقتی دوستانم دور بودند، استپسیس را داستانهای ناب سکسی لعنتی کردم
.
وقتی دوستانم دور بودند، استپسیس را داستانهای ناب سکسی لعنتی کردم
یک مایل از قدم هایم جاسوسی داستانهای ناب سکسی می کردم و گرفتار شدم. می دانستم عصبانی است اما در عین حال احساس می کردم که مشغول همه چیز است. پس مال خودم را دیدم و آن را گرفتم و خروسم را بالای بیدمشک زیبایش گذاشتم.