من گام برداشتم، تابستان، برنامه ریزی یک مهمانی پشت سر سگس ناب والدینمان. او مرا در حالی که برای نشان دادن به والدینمان مدرک می گرفتم دستگیر کرد و قول داد که اگر می توانیم چیزی را حل کنیم به ما نگوید. او از آلت تناسلی بزرگ من شوکه شد و فقط مجبور شد آن را در دهان کوچکش فرو کند.