"متوجه شدم این زوج در یک پارک عمومی با هم دعوا می کنند. وقتی نزدیک شدم، پسر تقریباً آماده بود که به دخترش سیلی بزند، بنابراین مجبور شدم جلوی او را بگیرم. پولش را از دست داده بود و او با فریاد زدن بر سر او بسیار عصبانی بود. باید بگویم - من واقعاً این دختر بیچاره و ترسیده را دوست دارم و این فرصت خوبی بود که او را نجات دهم و حتی شاید به لعنتش بپردازم. به آنها گفتم می توانم با پول کمک کنم، اما قیمت من یک بیدمشک دخترانه بود. طبق معمول در ابتدا یک واکنش منفی دیدم، اما به نظر می رسد این مرد حاضر بود حتی مادرش را بفروشد تا پولش را پس بگیرد. او باعث شد دوست دخترش نظرش را عوض کند و فاحشه شود. رفتیم زیر پل که مجبورش کردم روی زانوهایش خم شود و دیکم عکس سوپر ناب را بمکد... در حالی که BF مشتاق ما را تماشا می کرد، خیلی هیجان زده بودم که قرار است چه کار کنیم...;"