هلنا می، مادربزرگ شیطون به همسایه کوچک، تامی هارد، چشم دوخته است. او همیشه او را بامزه میدید و هر سکس ناب ناب چیز خوبی را به پسر میپاشید تا او را بین رانهایش جذب کند. یک روز او شجاعت خود را جمع کرد و از پسر خواست که با او دوش بگیرد و تامی این دعوت را پذیرفت. معجزات هنوز اتفاق می افتد!